سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























من الغریب الی الحبیب

بسم الله الرحمن الرحمن

 

می گفت ما تو خونمون به بابامون می گفتیم آقا!

مادرم چند بار بهمون گفت نگید آقا،بگید بابا....

ما بازم گوش نکردیم..

می گفتیم آقا اینو میخوایم، آقا این کارو برامون بکن آقا....

بعد یه مدت مادرم دیگه تحمل نکرد ..

من رو کشید یه طرف گفت مگه نگفتم به باباتون بگید بابا نه آقا!

گفتم خب مگه چیه(بچه بودم متوجه نبودم)

گفت توی این عالم ،آقا ، فقط امیرالمومنین علی (علیه السلام)...ایشون باباته نه آقات....

الغرض : مادرم می گه حسین ان شالله تا آخر عمر تو راه امام حسین باقی بمونی...

مادرم وقتی اسم امام حسین رو می شنوه گریه میکنه..بی مقدمه،بی روضه!

مادرم همیشه من رو به ائمه علیهم السلام می سپاره

اصلا مادرم دست من رو گذاشت تو دست امام حسین(علیه السلام)

اینه که هروقت می بینمش دستش رو می بوسم...

آخه این دست، واسطه دوستی من و امام حسین بوده...

تا عمر دارم مدیونشم.

بزرگترای من منو به مجلست آورده اند

          هوامو داشته باش آقا، منو به تو سپرده اند

همین

یاحق


نوشته شده در سه شنبه 89/10/28ساعت 12:2 عصر توسط حسین محمدی نظرات ( ) |


Design By : Pichak